
سالومه و بوسه بر لبان یحیی: اغواگری و قُدسیت
داستان سالومه و یحیی (غسل تعمیددهنده) که به اعتقاد مسیحیان و مسلمانان پیامبر ماقبل عیسی به شمار میرود، با روایات اندک متفاوتی در کتب مقدس نقل شده است. اسکار وایلد (شاعر، داستاننویس، نمایشنامهنویس و نویسنده داستانهای کوتاه ایرلندی) اقتباسی در این مورد دارد که در قالب نمایشنامهای با نام سالومه (۱۸۹۳) تدوین شده است.
در روایتی، سالومه بر خلاف میل ناپدریاش و به میل مادرش (زیرا یحیی مخالف ازدواج مادر سالومه با عمویش بوده)، تصمیم میگیرد که رقصی اغواگرانه در برابر شاه انجام دهد و در مقابل خواهان سر بریدهٔ یحیی تعمیددهنده روی یک سینی میشود.
مطابق روایت دیگری در نگارههای مسیحی یحیی نزدیکترین فیگور را به عیسی مسیح دارد. گفته میشود مسیح یکبار مریم مجدلیه را بوسید. یحیی ولی هرگز سالومه، این کلاسیک ترین فیگور فِمفتال (اغواگری) را نبوسید و تراژدی خود را رقم زد: «مرا خواستِ نگریستن بر تو نیست ای سالومه، من بر تو نظر نخواهم کرد، من نه به ندای تو بل به ندای حق گوش فرا میدهم. دور شو ای شیطان که در کاخ، بانگ بال فرشته مرگ میشنوم.» سالومه در پاسخ، فقط وعده تهدیدناک بوسه بر لبان یحیی را میدهد.
سالومهای که اسکار وایلد به تصویر میکشد، عاقبت قدرت فریبندگی خود را در رقص مشهورش به منصه ظهور میرساند، یک استریپتیز هفت مرحله ای که میل هِرود، پدر ناتنیاش را برانگیخته و در عوض سر بریده ی یحیی را جایزه میگیرد. به نظر میرسد این پایان دوئل باشد: فمفتال پیروزمندانه لب بر لب خونآلود یحیی میگذارد: «آخر لب تو را بوسیدم ای یحیی. از دهانت مزهای تلخ چشیدم. آیا تلخی خون بود یا تلخی عشق؟ میگویند که عشق تلخ است، چه باک که من عاقبت لبانت را بوسیدم ای یحیی.»
در تاریخ نقاشی، هنرمندانی از دوران کلاسیک و مدرن به داستان سالومه پرداختهاند. هر هنرمندی بر حسب نوع نگرش و قرائت خود از این واقعه لحظه و زمان و حالات ویژهای را برگزیده و نقاشی کرده است.
تعدادی از نقاشیهایی که با این مضمون ترسیم شدهاند:

