
تحلیلی بر نقاشیهای مریم اسکوفِت – ۱۹۶۷
چگونه میتوان یک نقاشی به ظاهر هایپررئالیستی را مابین اثری سمبلیستی، اسطورهای و واقعگرا به نوسان واداشت و مخاطب را از چنین ترکیببندی تماتیکی متحیر ساخت؟
نقاشیهای مریم اسکوفِت نقاش اسپانیای زاده بارسلونا در ۱۹۶۷ میلادی از چنین ویژگیهایی برخوردار است. او در ۱۲ سالگی به انگلستان رفت و در ۱۹۸۶ در مدرسه هنر و طراحی اپسون به تحصیل مبانی پرداخت. سپس در ۱۹۹۱ در رشته طراحی سهبعدی از مدرسه هنر بیرمنگام فارغالتحصیل شد. علاقه به مجسمهسازی او را به سمت ساخت تعدادی آثار سرامیکی از ظروف و اشیائ زینتی سوق داد. وی به تدریج در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی شرکت جست و جوایز بسیاری را از آن خود کرد. اسکوفِت برنده جایزهی BP Portrait Award 2018 به ارزش ۳۵.۰۰۰ پوند به خاطر نقاشی «فرشتهای روی میز من» شد.
نقاشیهای این هنرمند شامل دو گونه است: ۱) پرترهها و ۲) نقاشی از طبیعت بیجان، اشیا و اماکن تاریخی. در نقاشیهای پرتره، بارزترین وجه آثار مریم، واقعنمایی دقیق و ماهرانه از فیگورها و چهرهی شخصیتهاست. همزمان گرایش به سهبعدی نمایی با لحاظ کردن کنتراست رنگها با پسزمینه و سایه روشنهایی که به مدد نورپردازی مصنوعی و عکاسانه آفریده شدهاند آثاری را عرضه کرده است که از فرط دقت در جزئیات و قرابت به واقعیت شگفتانگیزند. این پرترهها صرفا حاوی چهره و اندام آدمها نیست. مریم، با انضمام اجزا و اشکال نمادین از مجسمه اساطیر و یا بخشهایی از ظروف تزئینی و معماری یونان و روم باستان، احساسی از میراثداری تمدن و هنر کهن را به شخصیتهایش الصاق کرده و به رازورزی آثارش افزوده است.
فضاسازی، حجمنمایی، گرایشات انتزاعی معنایی بیانگرانه (تکیه بر مفاهیم انتزاعی به جای اشکال و فرمها) و درنوردیدن و ادغام زمانهای واقعی و اسطورهای از دیگر ویژگیهای آثار مریم اسکوفِت است.
گاهی ترکیب صحنههایی از طبیعت بکر با نمادهای برآمده از آفرینشهای هنری، غریب مینماید. اما هنرمند، علیرغم نمایش فاصله میان جهان خلق شده توسط آدمی و طبیعت دستنخوره، در تعب است تا به معنا، به تفاوت آفرینش هنرمندانه با آفرینش خارج از حیطهی هنر انسانی توجه داده و مضمونی فلسفی و چالش برانگیز در حیطهی فلسفه هنر را تبیین نماید. این فلسفهورزی چیزی نیست جز کشمکش میان دو نظر که یکی طبیعت را هنر میداند و آن را محصول خالقی هنرمند که در پسِ هستی پنهان است و دیگری، هنر را صرفا زائیدهی دست بشر میپندارد و جز آن را از حیطه و گسترهی هنر بیرون میشمارد.

